برای ما محتاجان ارتباط چه چیزی ویران کننده تر از وقت گذراندن با خودمان است؟

هیچ چیز عزیزم،زجری تدریجی که حتی بعد از رها شدن از آن هم زجری دیگر گلویت را میگیرد.آخرین مکالماتم را به یاد نمی آورم،منظورم مکالماتی که بیشتر از پاسخ های تک کلمه ای به درازا بکشد و در آخر چیزی برای فکر کردن و به گردش دراوردن توربین حیاتم باقی بگذارد. قدرت تشخیصم را از دست داده ام،حالا میان بی تعلقی و تنها ماندن با خود ضریب فرسودگی کدام یک از آنها بیشتر است؟